تمام رفتارهاي انسان ها به دليل رفع يک يا چند نيازش صورت مي گيرد. اين که رفتارها چطور شکل مي گيرند نکته اي است که دانستنش به ما کمک مي کند تا آن را کنترل و مديريت کنيم. آگاهي نسبت به دليل شکل گيري رفتارها، همچنين توانايي کنترل و تغيير رفتارهاي اشتباه مان را امکان پذير مي کند.
ما انسان ها اغلب اوقات همان گونه رفتار مي کنيم که احساس مي کنيم و بيشتر اوقات نيز همان طور احساس مي کنيم که فکر مي کنيم. نوع نگرش، باورها و ذهنيت ما نسبت به زندگي و شخصيت مان تعيين مي کند که با اطرافيان و موقعيت هاي زندگي مان چگونه برخورد کنيم. در واقع شخصيت ما نتيجه تعامل بين افکار، احساسات و رفتار ماست.
عمولا اين تعامل از يک فکر آغاز مي شود،(1) سپس افکار ما احساساتي را در ما فعال مي کنند (2) و در نهايت منجر به اين خواهند شد که رفتاري داشته باشيم. (3) در اين حالت هر اشتباه و نقصي در روش فکر کردن ما مي تواند به پيامدهاي احساسي و رفتاري منفي يا اشتباه منجر شود.
به همين دليل اهميت دارد که انسان افکار اشتباه خود را بشناسد. هر نوع نگرش و فکر يا انتظاري که موجب تشديد احساسات منفي شود، افکار ناکارآمد ناميده مي شود. توانايي تشخيص افکار ناکارآمد و خنثي کردن آنها، مهارتي است که نتايج مثبت آن، کنترل کردن احساسات و رفتار است. افکار ناکارآمد مي تواند نتيجه ويژگي هاي جسماني ناخوشايند، تجربيات ناخوشايند يا اغراق آميز زندگي، تربيت و آموزش اشتباه يا تجربيات شخصي باشد.
نوع رفتار و تعامل ما با ديگران هم بر اساس همين فرمول شکل مي گيرد. اين که ما در ارتباط با ديگران محترمانه يا تبعيض آميز رفتار مي کنيم، تحت تأثير نوع تفکر و ذهنيت ما نسبت به آنها شکل مي گيرد. تفکر و ذهنيت ما نسبت به ديگران نيز تحت تأثير بخش عميق تري تحت عنوان طرحواره هاست. طرحواره ها افکار هسته اي و عميق ذهن ما هستند که افکار مرتبط با خود را تحت تأثير قرار مي دهند. اين مهم است که ما در مورد هر موضوعي چه طرحواره اي (افکار هسته اي) داريم. افکار هسته اي ما در مورد جنس مخالف نيز مي تواند به همين صورت در احساس، قضاوت ها و روابط ما با آنها تأثيرگذار باشد.


افکار ناکارآمد و خطاهاي شناختي
رسانه ها، آموزش ها، تجربيات شخصي و اتفاقات زندگي ما در مورد هر موضوعي مي تواند محتواي افکار خاص ما را در مورد آن موضوع شکل دهد. بسياري مواقع اين تجربيات و اتفاقات خاص مي توانند افکار ما را در مورد آنچه واقعيت دارد يا منطقي است تحريف کند. نتيجه گيري ها و قوانين شخصي تحريف شده از واقعيت مانند ويروس، محتواي ذهن و شناخت ما را نسبت به آن موضوع آلوده و دچار خطا مي کند. افکار ويروسي مي تواند در موقعيت هاي مختلف، افکارناکارآمدي توليد کند که در نهايت منجر به شکل گيري احساسات ناخوشايند و رفتارهاي ناکارآمد شود.
امروزه بسياري از افراد در تفکر خود به دليل عدم آشنايي با اصول تفکر منطقي و صحيح، ناخواسته دچار افکار ناکارآمد و خطاهاي شناختي مي شوند. عدم اطلاع از خطاهاي شناختي بسيار خطرناک و سهمگين است. شايد بسياري از گرفتاري هاي مردم ما به دليل آلوده بودن افکار ما به اين نوع خطا ها باشد. در اين بخش شما با هفت نوع خطاي شناختي که مي تواند در زندگي شغلي و روابط بين فردي (با تمرکز بر جنسيت) تأثير گذار باشد آشنا خواهيد شد.

مرتضی صارم